فروشگاه آنلاین سوغاتی ها و محصولات فرهنگی و صنایع دستی تلاشگران استان بوشهر

درباره لیان مارکت:

دلایل ما برای راه اندازی لیان مارکت

به سهم خودمان می خواهیم تغییری در محدوده اقلیم خودمان ایجاد کنیم. میخواهیم روش معامله و نوع عرضه شدن محصولات اقلیم خودمان را از روش سنتی به روشی منطبق بر عصر و زمانه ی خودمان عوض کنیم.
از نفس کاری که می خواهیم کنیم رضایت معنوی نیز داریم چرا که درست هست که ما نیز به فکر درآمد برای زندگی خویش هستیم ولی به چه بهایی . کار ما به طور رایگان به نمایش گذاشتن محصولات و دست سازه های افرادی هست که بعضا از بضاعت مالی خیلی پایینی برخوردارند و لذا با این کار به هنرشان کمک میشود که بخاطر مشکلات آن هنر ارزشمندشان از دست و دلشان خارج نشود و جلوگیری شود از سرخوردگی یا نا امید شدن آنها بخاطر عدم فروش و مشتری نداشتن هنر و دست کارشان با کمک امکاناتی که ما به سهم خود و با مهارتی که پیدا کرده ایم که در واقع فراهم آوردن بستر عرضه و فروش آنلاین هست و به امید خدا شاید صادرات آن محصولات.
مورد دیگر که باعث رضایت ما و نیز مردم فهیم و دلسوز کشورمان است اینکه ما در بندر بوشهر زندگی می کنیم و بندر نشین هستیم و اینکه ما نمی خواهیم به کاری مشغولیت داشته باشیم که به اقتصاد کشور آسیب برساند, شغلی که عرضه کننده کالای قاچاق باشد.
افتخار گروه ما انجام فعالیتی پاک وسالم در کنار مردمی پاک و سالم در مجموعه ایران پاک و سالم

و اما چه شد که ما لیان مارکت رو راه اندازی کردیم

صبح پنجم فروردین نود و چهار بود که من در حالته خواب و بیداری بودم و پیامکی برام اومد , سریعا بازش کردم. از طرفه یه شرکت خدمات کامپیوتری بود که پیشنهاد ویژه ای واسه طراحی سایت داده بود. من چونکه مدتی بود در آرزوی حضور داشتن تویه اینترنت بودم بدون معطلی به اون شرکت زنگ زدم. یادم نیست آقا یا خانوم بود ولی توضیحاتشو شنیدم و آخر سر مجاب شدم که برم تو کار سفارش دادن یه سایت واسه خودم. من تو اون دوران واسه یه مدت کمی بود که تو کار موبایل فروشی بودم. موبایل نو از بنادر گناوه و دیلم میخریدم و به موبایل فروشی های تویه بوشهر می فروختم و البته برنامه داشتم بدلیل پایین بودن قیمت هام از سایت واسه فروش موبایل استفاده کنم ولی اخباری شنیدم که این کار از لحاظ قانون و شرع ایراد داره و خیلی زود از کار معامله موبایل بیرون اومدم. چند تا کار دیگه جستجو و تحقیق کردم که برای عرضه انلاین انجام بدم ولی هیچ کدومشون نهایی نشدن و کار واسه دوسال حدودا متوقف شد. سال نود شش, یکم با استارتاپ ها آشنا شدم و بیشتر تو جلسات استارتاپی میرفتم تا چیزهایی یاد بگیرم. تویه یکی از جلسات یه خانوم میان سال شروع به صحبت کردن کرد و از فعالیت هاش تو زمینه ساخت گلیم گفت. او گفت دیگه انگیزه ی کمی برای ادامه دادن به کارش داره چون نه مشتری داره و نه کارهاش دیده میشه و نه از طرف سازمان صنایع دستی مورد حمایت دلخواهش قرار میگیره. جلسه که تمام شد رفتم و با ایشون صحبت کردم و حرفاشو بیشتر شنیدم و آدرس محل کارش رو گرفتم و دیگه خداحافظی کردیم. اونجا بود که یه تمایل زیادی به کار کردن تو زمینه صنایع دستی پیدا کردم. چند روز مفصل به تصمیمم فکر کردم که کارم از روی احساسات صرف نباشه و آخرسر, هم حسی و هم عقلی مورد تاییدم قرار گرفت.
سه هنرمند شناسایی کردم و داده های اولیه رو جمع آوری و در اختیار طراح سایتم قرار دادم و نهایتا هجدهم اسفند نود و شش که مصادف با ولادت بانو فاطمه زهرا سلام الله علیها بود, مرحله دوم تغییرات سایتم رو آغاز کردم. زمان میگذشت ولی متاسفانه سایت تا سال نود و هشت هیچ بازخوردی نداشت وما فقط هزینه میکردیم. تو این دوران من درگیری ذهنی زیادی بخاطر مسائل شخصی خودم داشتم. مساله خواستگاری، ساخت خانه و عدم حمایت فکری و روحی از طرف خانواده در مورد فعالیتم در زمینه سایت ، آخه اونها به من میگفتن چون زبان انگلیسیت خوبه برو تو کار آموزش زبان . این ها باعث عدم تمرکز من در مورد سایت شده بود.
هرچه به تاریخ مراسم عروسیم نزدیکتر میشدم اراده و فکر من نسبت به پیشرفت دادن سایت بیشتر میشد. یه جورایی انگار اولویتم سایت شده بود و بیشتر ذهنم رو مشغول به خودش کرده بود. شهریور نود هشت به سایت جشنواره وب رفتم و امار بهترین های طراحی سایت رو بررسی کردم . حالا نسبت به قبل اوضاع کمی فرق می کرد . تجربم نسبت به قبل بیشتر شده بود و فکر تازه ای داشتم و با یه عزم راسخ تری میخواستم کار رو پیش ببرم . بالاخره اقدام عملی در این زمینه برداشتم هفت مهر نود هشت بود که برای آغاز مرحله سوم تغییرات خیز برداشتم و به سایت همیار توسعه سفارش سایت دادم…

این داستان ادامه دارد….